انتقامگیری به شیوه ارواح
گونه «وحشت» در دنیا یکی از پرطرفدارترین گونههای سینمایی است، در کشور ما هم استقبال خوبی از فیلمها و سریالهای خارجی موضوع ترس و وحشت میشود اما تعداد فیلمهای داخلی که در این گونه تولید شدهاند، بسیار کم است. کد خبر: ۴۷۵۸۹۷ تاریخ: ۰۴ خرداد ۱۳۹۱ – ۱۲:۳۷
بیشتر فیلمهایی که میتوان به نوعی به آنها لقب «ترسناک» داد، معمولا در قالب معناگرا جا میگیرند. فیلمهای معناگرا این فرصت را به فیلمساز میدهند که به ماوراءالطبیعه و اتفاقات متافیزیکی بپردازند اما هدف فیلم یا سریال فقط ایجاد حس وحشت نباشد و نتیجه مهم دیگری هم وجود داشته باشد.
تلهفیلم «بومرنگ» به کارگردانی اشکان ضیایی که چند روز پیش، از شبکه 3 پخش شد، نمونه خوبی است برای این که متوجه شویم چطور میتوان به وسیله عوامل ماوراالطبیعه یک دیدگاه اخلاقی را با مخاطب در میان گذاشت.
مونا (روناک یونسی) به خاطر یک سهلانگاری ساده مسبب اتفاقی ناگوار میشود که خودش هم از آن خبر ندارد. ماجرا از این قرار است که مونا به خاطر بد پارک کردن ماشین با رانندۀ ماشین دیگری درگیری لفظی پیدا میکند و کار راننده به کلانتری کشیده میشود. درست پس از این اتفاق، مونا متوجه مزاحمتهای پسر جوانی میشود که پیش از این، او را ندیده است.
مزاحمتهای این پسر و حرکات شرورانه او که به قصد آزار مونا انجام میدهد، صحنههای پر از اضطراب و ناامنی را برای مونا و مخاطب رقم میزند. هر چه پیش میرویم، آنچه مونا میبیند، بیشتر به کابوس نزدیک میشود و این احتمال را برای مخاطب به وجود میآورد که این تصاویر، توهمات ذهنی او هستند.
مونا با مراجعه به کلانتری و پیگیری این موضوع متوجه اصل داستان میشود و میفهمد که پس از درگیری او با راننده، این پسر جوان که برادر اوست، از دنیا رفته و حالا این روح اوست که مونا را میآزارد. چرا که اشتباه به ظاهر کوچک او باعث شده که مرد نتواند بموقع برادرش را که در آسانسور یک ساختمان نیمهکاره گرفتار شده، نجات دهد. برادر جوان به خاطر اشتباه کوچکی که مونا مرتکب شده، از دنیا میرود و حالا روح او، مونا را راحت نمیگذارد.
در «بومرنگ» مانند فیلمهای معناگرای مشابه، اتفاقات بافاصله و به آهستگی رخ میدهند و هیچ شتابی برای مشخص شدن واقعیت وجود ندارد. اما ریتم یکنواخت و آرام فیلم، نهتنها بیننده را خسته نمیکند، بلکه حس تعلیق و اضطراب را در تمام مدت تماشای آن به بیننده منتقل میکند.
این ضرباهنگ آهسته با فضای سنگین و رمزآلود موجود همگون است و برای منظور خاصی طراحی شده است. برای مثال وقتی مونا در خانه تنهاست، اضطراب ناشی از انتظار برای وقوع یک اتفاق بد، کاملا به بیننده منتقل میشود حتی اگر در آن شب خاص هیچ اتفاق مهمی رخ ندهد، اما همین سپری کردن دقایق برای مونا همراه با اضطراب است که تماشاگر هم آن را براحتی درک میکند بنابراین برای انتقال استرس و انتظار منفی، لازم است به همان اندازه که در آن شرایط بخصوص، زمان طولانی به نظر میآید، در فیلم هم بازتاب پیدا کند تا بیننده راحتتر بتواند با شخصیت اصلی همذاتپنداری کند.
در فیلمهایی که به وضوح به حضور عوامل ماوراالطبیعه اشاره میکند، همیشه نکاتی هست که ممکن است با دانستهها یا نظریات بخشی از مخاطبان همسو نباشد. برای مثال در «بومرنگ» وقتی مشخص میشود که پسر مزاحم، در واقع روح همان جوان مرده است، این سوال مطرح میشود که آیا روح میتواند به صورت مستقل از جسم، برای فهماندن گناه یک نفر برای او دردسر ایجاد کند؟
بعد از این که این گناه را به فرد گناهکار فهماند، چرا او را مجازات نمیکند و دست از سر او برمیدارد؟ چه اتفاقی رخ میدهد که کل این ماجرا پلیس را قانع میکند و آنها هم پرونده را میبندند؟ آیا این اتفاق برای آنها هم منطقی به نظر میرسد؟ بخشی از این سوالات در فیلم پاسخ داده نمیشوند و جواب بخشی دیگر را هم میتوان با اغماض از کلیت داستان برداشت کرد.
درست است که در واقع هدف فیلم موضعگیری مخاطب نسبت به مساله روح نیست اما بهتر بود که بعد از مشخص شدن ماجرا، همه چیز براحتی رها نمیشد و منطقی وجود میداشت که پایانبندی دقیقتری را رقم میزد. البته فیلم با تمام شدن این ماجرا به انتها نمیرسد. پایان فیلم در واقع آغاز داستانی دیگر است.
در آخر میبینیم که بچهای که جامدادیاش وسط خیابان از دستش افتاده، از مردی میخواهد که به او کمک کند تا آن را بردارد اما مرد بیتوجه به اصرار او، از او دور میشود. دختر برای برداشتن جامدادیاش به وسط خیابان میرود و در صحنه بعد روح او را میبینیم که با چهرهای خونآلود در طرف دیگر خیابان ایستاده و میفهمیم که سرنوشتی مشابه مونا منتظر مرد بیتوجه است.
این داستانک در انتهای فیلم تاکیدی بر این نتیجه فیلم است که اعمال هر انسانی مانند یک بومرنگ مستقیم به سمت خود او حرکت میکند. هرکدام از ما گاهی به سادگی میتوانیم جلوی ویران شدن یک زندگی را بگیریم اما با بیتوجهی و سهلانگاری از کنار کاری که میتوانیم انجام دهیم عبور میکنیم. این مفهوم اساسی فیلم را میتوان در ابعاد بزرگتری هم گسترش داد.
این داستان میتواند نمادی از آنچه باشد که براحتی در شبانهروز انجام میدهیم (یا انجام نمیدهیم) و روح دیگری را با آن آزرده میکنیم. «بومرنگ» در انتقال این معنی موفق بوده و همین یعنی انجام دادن هدفی که به عهده این فیلم بود.
شروینه شجریکهن – جامجم